سرزمين خسته ام
Sumaia Frotan Sumaia Frotan

در وصف حالات بعد از انتحارى هاى اخير 

 
در طلوع هر خورشيد از مشرق زمين بيدار مى شوى 
چشم مى گشايى و جز خشكى و خاكستر چيزى نمى بينى 
در هر طلوعت مرثيه اندوهى نو خفته است
چشمانى هميشه منتظر اند
و دستانى هميشه اميدوار
خاكى تشنه آرامش 
و 
خانه اى ويران از آرزوها
قلبى اما همچنان مى تپد 
تا شاييد 
قطره اى انصاف سير آبش كند 
سحر گاه نغمه زجه هاى مادر دل مى خراشد 
و چاشت كمر شكسته پدر 
و در غروب خونين شامگاهان 
چشمى به در مى ماند تا ابد


 






August 12th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان